به بهانه ی توفیق ریاضیدان جوان ایرانی

به بهانه ی توفیق ریاضیدان جوان ایرانی

در مقدمه ی کتاب «علم به کجا می رود؟»از بنای معبد علم یاد شده است، این تعبیریادآور بزرگان ودانشمندانی است که زندگی را وقف آن کرده اند تا با نهادن خشت یا خشت هایی، این معبد را ارتفاع بخشند. خود نیز این سعادت را داشته اند که اولین کسانی باشند که از بلندای بنای علم، جهان را در گستره ای باز و چشم اندازی نو بنگرند و لذتی کم نظیر را تجربه کنند.
این روزها در اطراف معبد علم زمزمه های تازه ای ایجاد شده است که برای ایرانیان دلنشین تر وشنیدنی تر است. صحبت از دانشمند جوان ایرانی مقیم آمریکا، مریم میرزاخانی است و موقعیت وی به عنوان اولین بانوی دریافت کننده ی جایزه ی فیلدز، بزرگترین نشان ریاضی جهان.
آن چه اما باید بدان توجه کرد مسیری است که شایستگی این توفیق را فراهم آورده است و به دوران کودکی و نوجوانی وی برمی گردد. اساتید و هم دوره ای های مریم میرزاخانی در ایران، خاطره هایی از او را نقل می کنند که شامل صفات شخصی او و وجوه مختلف رفتار وی با محیط و اطرافیان می شود. این مهم است  که از کنار هم گذاشتن همه ی حرفها به این نقطه ی روشن توجه شود که برای مریم میرزاخانی دانش آموز، دست وپنجه نرم کردن با دشواریهای مسائل تبدیل به یک شوق درونی شده بود. شوقی تأثیر گذار که معلم ریاضی دوره ی دبیرستان او را وادار کرد دست نوشته ی حل مسئله ی او ودوستش را
پس ازگذشت سالیان دراز نگه دارد و در کتاب تألیف شده ی خود در آن سال ها از وی یاد کند. در تقویت این شوق، خانواده، مدرسه، معلمین واساتید و… نقش داشته اند.همین شوق او را قدم به قدم پیش برد و تبدیل به چهره ای شناخته شده برای جامعه ی علمی جهان کرد.
اگر واقع نگر باشیم در کنار تحسین دست اندر کاران و آفرینشگران معبد علم – مریم میرزاخانی یا رامین گلستانیان یا…- باید به خاطر بسپریم هرکدام از ما در هر بخشی از جامعه نسبتی با حاصل این آفرینش داریم و خوبست که این نسبت را به روشنی دریابیم و در لذت کشف و شناخت با بزرگان این گستره ، به اندازه ی سهمی از تلاشی که هزینه کرده ایم، سهیم شویم.

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *